گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

گندم طلائی ما

روزهای پایانی سال 96+چهارشنبه سوری

عشقدونه امسال هم به خوبی وخوشی داره تموم میشه،ان شالله سال آینده برای همه سال خوبی باشه برای ما هم باشه،که تو سرمون پر از برنامه و نقشه ست دایی یاسین بعد تموم شدن کلاسهاش یه هفته اومده بود پیشمون چهارشنبه سوری امسال با خاله ایده آش پختیم و رفتیم دفتر کارشون،مامانها آش میپختن دخترا نقاشی می کشیدن   ژست عروس دومادی ما داشتیم آتیش بازی میکردیم و شما رفتین میز و صندلی آوردین و از خودتون پذیرایی کردین اینم بالن آرزوهای گندمی واااای شیتا سگ آرنیکا اینا باز بود موقع عکس دسته جمعی اومده بود زیر پام،از ترس مرده بودم تقویم امسال که مهد بهتون داده،البته عکسهایی ک...
26 اسفند 1396

ماه نگار 57

با تاخیر سلام عشقدونه این کارهای دم عید برای آدم فرصت نمیذاره ولی آپ کردن وبلاگت هم جز کارهای ضروریه برای من خریدهای کلی تموم شده ولی چیزهای ریز مونده،مثل هر سال عکسها رو تو پست جدا برات میذارم تا یادگاری بمونه برات این ماه مهمون داشتیم،عمو مهدی دوست بابا مرتضی و خانومشون و مهگل جون اومده بودن پیشمون و 4 روزموندن و کلی خوش گذشت،فقط شما دوتا دو دقیقه هم باهم نمی ساختین مهمونها از سه شنبه صبح اومدن و جمعه ساعت 12 شب رفتن،سه شنبه بعد استراحت راه افتادیم سمت قلعه رود خان و نهار اونجا بودیم،چهارشنبه صبح مهمونها تو شهر دور زدن و یکم خرید کردن و بعداز ظهر رفتیم کاسپین،پنج شنبه صبح هم رفتن خرید و بعد نهار راه افتادیم سمت سیاهکل...
22 اسفند 1396
1